شخصیت بزرگ آن حضرت را نمیتوان در چند صفحه خلاصه کرد بلکه دربارة شخصیت
او کتاب های زیادی نوشته شده که میتوانید مراجعه کنید در اینجا مختصراً
شمهای از فضایل را برای شما ذکر میکنیم:
تولد حضرت عباس ـ علیه السّلام ـ و برخی از صفات [1]
عباس بن علی متولد بین سالهای 24 ـ 26، شهادت سال 61 هـ . به هنگام شهادت 34 سال داشتند.
ـ القاب آن حضرت : ابالفضل و ابوالقربة[2] و به خاطر زیبایی و جمالی که داشت به «قمر بنیهاشم» و ماه فرزندان هاشم مشهور و ملقب گردید.
ـ
شمایل: ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین گفته: عباس بن علی مردی خوش
صورت و زیباروی بود، و چون سوار بر اسب میشد پاهای مبارکش به زمین کشیده
میشد. و به او «قمر بنی هاشم» میگفتند، و پرچمدار لشکر حسین ـ علیه
السّلام ـ در روز عاشورا بود.
ـ وجه تسمیه عباس ـ صاحب منتهی الارب
میگوید،[3] عباس را بصیغه مبالغه گفتند برای شجاعت بینظیر و صولت آن حضرت
و عباس به معنای شیر بیشه هم هست از این رو اکثر در میدان او را به شیر
غضبناک تعبیر کردهاند.
ـ شمهای از فضایل حضرت ابالفضل ـ علیه السّلام ـ :
کسی
که واقعه جانگداز کربلای سال 61 هجری را مطالعه و یا داستان غم انگیز طفّ
را خوانده یا شنیده باشد عظمت مقام و ایثار و شهامت و مردانگی و شجاعت و
فضایل حضرت ابالفضل ـ علیه السّلام ـ را بخوبی در مییابد.
ادب و وفاداری او نسبت به برادرش امام حسین ـ علیه السّلام ـ
آنجا
که چون امام حسین ـ علیه السّلام ـ یاران خود را بهترین و با فضیلتترین و
وفادارترین یاران میخواند این وصف در حقیقت زیبنده عباس ـ علیه السّلام ـ
است. علاوه بر این وقتی امام حسین ـ علیه السّلام ـ به یاران خود فرمود،
به همة شما رخصت میدهم که بروید و همة شما آزادید و بیعتی از من بر گردن
شما نیست!
حضرت عباس قبل از همه به اظهار وفاداری خود گفت: «لم نفعل ذلک
لنبقی؟ لا أرانا الله ذلک أبداً» یعنی، هرگز خدا آن روز را نیاورد که ما
تو را به خاطر حیات دنیا رها کنیم این چیزی نیست جزء بصیرت و آگاهی و شناخت
امام زمان خود به معنای اتمّ کلمه.
ایمان و جهاد آن حضرت از دیدگاه امام سجاد و امام صادق ـ علیهما السلام ـ:
قال
الصادق ـ علیه السّلام ـ : [4] کان عمّنا العباس بن علی ـ علیه السّلام ـ
نافذ البصیرة صلب الایمان جاهد مع ابیعبد الله و ابلا بلاء حسنا و مضی
شهیداً.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: عموی ما عباس بن علی ـ
علیه السّلام ـ بصیرتی نافذ و بینشی عظیم و ایمانی استوار داشت، در محضر
امام حسین ـ علیه السّلام ـ جهاد نمود و (در راه حضرتش) جانبازی و ایثاری
تمام نمود و به شهادت رسید.
قال علی بن الحسین ـ علیه السّلام ـ : رحم
الله العباس فلقد آثروا بلی و فدی أخاه بنفسه حتی قطعت یداه فأبدل الله
عزوجل بهما جناحین یطیر بهما مع الملائکة فی الجنة کما جعل لجعفر بن أبی
طالب ـ علیه السّلام ـ و إنّ للعباس عندالله عزوجل منزلة یغبطه بها جمیع
الشهداء یوم القیامة.[5] امام سجاد ـ علیه السّلام ـ فرمودند: خداوند عباس
را رحمت کند به تحقیق ایثار کرد و به بلا آزمایش شد و خودش را فدای برادرش
(حسین ـ علیه السّلام ـ ) نمود تا اینکه دو دستش قطع شد. پس خداوند عزوجل
دو بال بجای دو دست به او داد که با ملائکه پرواز میکند در بهشت همانطور
که برای جعفر بن ابی طالب دو بال داده و به درستی برای عباس ـ علیه السّلام
ـ نزد خداوند عزوجل منزلت و مقامی میباشد که تمام شهداء تا روز قیامت به
آن غبطه میخورند.
اطاعت از ولی و امام خود
آن
حضرت به حدی مطیع امام خویش بود که بدون اذن او در شب عاشورا جواب دشمن را
نمیداد عصر تاسوعا دستور جنگ از سوی عبیدالله به پسر سعد رسید لشکر کوفه
را به سوی حرم امام (ره) حرکت داد تا با آنها بجنگد، در اینجا بود که امام ـ
علیه السّلام ـ به برادرش عباس فرمود[6] ای برادر سوار شو و به نزد اینان
برو و به آنها بگو شما را چه شده و چه میخواهید؟ و از سبب آمدن آنها بدین
سو پرسش کن. وقتی شمر صدا زد و گفت پسران ام البنین کجایند برای آنها امان
نامه آوردهام. حضرت پاسخ نداد تا اینکه امام فرمود برادر جوابش را بده.
پس از اذن امام عباس به او خطاب کرد خدا بر امان تو و خودت لعنت کند...
در
منتخب التواریخ آمده است که حاج محمد رضای ارزی از مرثیه سرایان عرب و
مداحان اهلبیت ـ علیهم السّلام ـ هنگامی که خواست در شهادت قمر بنی هاشم ـ
علیه السّلام ـ از زبان امام حسین مرثیهای بسراید و این مصرع را گفت: یوم
ابوالفضل استجار به الهدی یعنی روز عاشورا آن روزی بود که امام هدایت،
حضرت سیدالشهداء ـ علیه السّلام ـ به اباالفضل پناه برد. به فکر افتاد که
شاید این قصیده درست نباشد و از آن صرف نظر کرد، چون شب شد، امام حسین ـ
علیه السّلام ـ را بخواب دید، امام ـ علیه السّلام ـ فرمود آنچه گفتی صحیح
است و مصرع دوم را نیز خود حضرت فرمودند: والشمس من کدر العجاج لثامها یعنی
در آن روز خورشید از تیرگی غبارش نقابی پیدا کرده بود.
منزلت آن حضرت در پیشگاه امام زمان
این
مقام مواسات ابوالفضل ـ علیه السّلام ـ با برادر بزرگوار خود در زیارت
ناحیة مقدسه هم آمده که میفرماید: «السلام علی أبی الفضل العباس بن
امیرالمؤمنین : المواسی أخاه بنفسه الآخذ لغده من أمسه، الفادی له، الواقی
الساعی إلیه...» یعنی:« سلام بر ابی الفضل العباس فرزند امیر مؤمنان، آنکه
با جان خود نسبت به برادرش مواسات کرد، و از گذشتهاش برای آینده توشه
برگرفت، آنکه خود را فدای برادر کرد و جان خویش را سپر او قرار داده و به
سوی او سعی و تلاش کافی نمود...»
شهادت [7]
وقتی به سپاه دشمن حمله ور شد اشعاری حماسی میخواند که مضمونش این بود:
«از
مرگ نمیترسم آن گاه که بانگ زد، تا هنگامی که میان مردان کارآزموده،
افتاده و به خاک پوشیده شوم، جان من وقایه (محافظ) جان پاک مصطفی است. من
عباس هستم با مشک میآیم و روز نبرد از شرّ نمیترسم.
پس آنها را
پراکنده ساخت، در این وقت «زید بن ورقاء» در پشت درخت خرمایی کمین کرد و
حکیم بن طفیل او را کمک نمود و ضربة شمشیری بر دست راست حضرت عباس ـ علیه
السّلام ـ فرود آورد. عباس شمشیر به دست چپ گرفت و حمله کرد و این رجز را
میخواند:
والله إن قطعتم یمینی إنی احامی ابداً عن دینی
و عن امام صادق الیقین نجل النبی الطاهر الأمینی
و
پیوسته میجنگید تا اینکه بدنش سست شد، پس «حکیم بن طفیل» از پشت نخلی بر
او درآمد و تیغ بر دست چپ آن حضرت ـ علیه السّلام ـ زد، در این موقع عباس
گفت:
یا نفس لا تخشی من الکفار وابشری برحمة الجبار
مع النبی السید المختار قد قطعوا ببغیهم یساری
فأصلهم یا ربّ حرّ النار
«ای
نفس! از کفار نترس، مژده باد تو را به رحمت و بهشت خداوند جبار، همراه با
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ آن سید برگزیده، همانا این قوم از روی
ستم دست چپ مرا جدا ساختند، ای پروردگار! آنان را به گرمی آتش بسوزان.
(زندگانی ابالفضل
العباس ـ علیه السّلام ـ سراسر درس سعادت و خوشبختی میباشد و بر ماست که
پند بگیریم از تمامی شئونات این بزرگوار، از علم و حلم، از ادب و وقار و از
همه مهمتر تسلیم در برابر امام زمان خود، که وفاداری را تا ابد معنا
میکند.)
عشق حضرت عباس به مولای خود
وجود
حضرت عباس سرشار از عشق به مولا ورهبر خود بود وبه همین خاطر روزعاشورا
وقتی به آب دست یافت ودستان خود را پرازآب کرد وتا لبها نزدیک نمود اما
تشنگی برادر ومولای خود را یاد کرد وازخوردن آب خود داری فرمود برخی ایراد
گرفته اند اما این کار حضرت عباس و آب نخوردن آن حضرت سلام الله علیه از دو
جهت قابل بررسی و توجه است:
1. از نظر سنت پیامبر(ص):
آیا
از دیدگاه سنت پیامبر اکرم(ص) رفتار عباس درست بوده یا مغایر با سیره
پیامبر اسلام است؟ اگر مغایر با سیرهی نبوی است عمل او با شرع مقدس مخالف و
هیچ توجیه شرعی نداشته و حرام است، اما اگر عمل او با سیره نبوی و گفتار
معصومین سازگاری دارد. کاملاً مشروع است و این اطاعت از سیره و گفتار
پیامبر(ص) برای او ارتقاء مقام معنوی دارد چون هر یک از انسانها از نظر
معنوی دارای رشد و تعالی هستند. معیار رسیدن به تعالی عمل کردن مو به مو به
سفارشات و سیرهی نبوی و معصومان است خصوصاً در برخی از موقعیتها اگر
انسان به سیره و گفتار آنها عمل کند از نظر درجات معنوی رشد فوق العادهای
خواهد داشت مثلاً نماز خواندن در شرایط سخت اجر و پاداش بیشتری دارد.
این رفتار عباس(ع) نیز در این موقعیت اگر مطابق با سیرهی پیامبر و معصومان باشد مقامی فوقالعاده برای آن در نظر خداوند وجود دارد.
بر
اساس روش پیامبر و گفتار موکد آن حضرت و جانشینان او کسی که ساقی یا سقّا
است باید پس از همه دوستان یا قومش که برای آنها آب آورده است آب بخورد.
نقل
شده که پیامبر اکرم(ص) در یکی از سفرها یا جنگها آبی آورد و با دست مبارک
خود همه را سیراب کرد یکی از اصحاب گفت یا رسول ا... من قبل از شما هرگز آب
نخواهم خورد حضرت فرود: ساقی القوم آخرهم...» آب دهنده هر گروه باید خودش
بعد از همه بخورد ـ پس از پیامبر اکرم این روش در بین مسلمانان، یک روش
مستمر شد[8].
روایات در این باب از حد تواتر افزون است و تمام امت اسلام این روش را از پیامبر نقل کردهاند.
امامان معصوم(ع) همه به این روایت تاکید کردهاند و از این شیوه تبعیت نمودهاند.
بنابراین
از نظر شرع این عمل به هیچ وجه مغایر با شرع مقدس نیست و آنچه شرع حکم
میکند عقل با آن مغایرت ندارد. (مَاحَکم به الشرع حکم به العقل).
2. از نظر عقل:
عقل
علاوه بر این که این رفتار شرعی و اخلاقی را تایید میکند بلکه تحسین
مینماید چون وقتی رضای خداوند در رضایت پیامبر و امام قابل دسترسی است و
غایت وصال عقل به کمال که در این راه قابل تامین است برای عقل بسیار نیکوست
چون کمال طلبی و کمال جویی و ترقی از غایات عقل است و عقل برای رسیدن به
کمال آن راه را که پسندیده است برای انسان لازم و ضروری میداند.
از
طرفی وقتی انسان محبوب و معشوقی دارد و معشوق او را در پی انجام کاری
فرستاده و چیزی از او طلب کرده است، وقتی عاشق، خود را اغنا میکند که طلب
معشوق را برای او فراهم کند و پس از فراهم کردن به او برساند آنگاه معشوق
در این مقام او را مورد مدح و ستایش قرار میدهد.
لذا رفتار عباس علیه
السلام هیچ مغایرت عقلی نیز ندارد چون رأفت و دلسوزی به اهل بیت حسین او را
بر آن وا داشت تا پس از نوشیدن آنها آب بنوشد و گرنه دلش آرام نمیگرفت
لذا او از این آزمایش آخرین لحظهها پیروز و موفق درآمد و خداوند به همین
خاطر در بهشت مقامی به او میدهد که تمام شهیدان به آن غبطه میخورند.
نسل عباس:
حضرت
عباس بن علی بن ابیطالب(ع) که در جریان واقعه عاشورا (سال 61 هـ) 34 سال
از عمر با عزتش میگذشت[9] دارای همسر و فرزندانی بود. اگرچه منابع در
تعداد همسر و فرزندان حضرت اختلاف نظر دارند ولی همه منابع بر ازدواج حضرت
با لبابه دختر عبیدالله بن عباس بن عبدالمطلب اتفاق نظر دارند[10] برخی نیز
از کنیزی یاد کردهاند که از کنیزان حضرت بود. و از آن جناب صاحب فرزندی
بنام حسن گردید. هم چنین برخی منابع از فرزندی بنام «محمد» سخن به میان
آوردهاند که در سن 15 سالگی در جریان عاشورا در کنار پدر به شهادت
رسید[11]. نسل حضرت عباس از فرزندش عبیدالله که از علماء و برجستگان عصر
خود محسوب میشد ادامه یافت[12]. عبیدالله که مورد محبت حضرت زین العابدین
بود[13] با دختری از امام حسن(ع) بنام رقیه ازدواج نمود و فرزندان شایسته و
فاضلی را به جامعه اسلامی تحویل داد [14].
پی نوشت ها:
[1] . رسولی محلاتی، سید هاشم، زندگانی امام حسین ـ علیه السّلام ـ ، چاپ دوم، 74، تهران ناشر دفتر فرهنگ اسلامی.
[2] . ابالقربه به این جهت که از کودکی سقائی میکرده و در میان بنی هاشم مکنی به ابالقربه شد.
[3] . اصفهانی، عماد الدین حسین، مشهور به عمادزاده، زندگانی قمر بنیهاشم، چاپ افست اسلامیه، محل نشر تهران، سال 41،ص 53.
[4] . امین، سید محسن، اعیان الشیعه، چاپ اول، بیروت، نشر دار التعارف، 1403 ق، ج 7، ص430.
[5] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، چاپ بیروت، ناشر مؤسسة المعارف، ج 44، ص 298.
[6] . رسولی محلاتی، سید هاشم، زندگانی امام حسین ـ علیه السّلام ـ ، نشر دفتر فرهنگ اسلامی، تهران چاپ دوم، 1374، ص 495.
[7] . ابومخنف، مقتل الحسین ـ علیه السّلام ـ ، نگارش، سید علی محمد موسوی جزایری، نشر بنی الزهراء قم، چاپ اول 1380، ص 314 ، 315.
[8] . شیخ حر عاملی وسائل الشیعه، ج 25، ص 264 و مستدرک الوسائل ج 1، ص 215 و ج 17، ص 20.
[9] . عمده الطالب، ص 356.
[10] . المعارف ابن قتیبه، ص 96.
[11] . بطل العلقمی، ج 3، ص 433.
[12] . عمده الطالب، ص 356.
[13] . بحارالانوار، ج 22، ص 274، مقتل الحسین، ابو مخنّف ص 176.
[14] . معجم البهران ج 4، ص 19.