راز جاودانگی

پویایی، کارآمدی، وحیانی بودن، تغییر ناپذیری قرآن همراه با معصوم بودن اهل بیت مفسران واقعی قرآن کریم راز جاودانگی معارف اسلام

راز جاودانگی

پویایی، کارآمدی، وحیانی بودن، تغییر ناپذیری قرآن همراه با معصوم بودن اهل بیت مفسران واقعی قرآن کریم راز جاودانگی معارف اسلام

این وبلاگ حاصل مطالعات قرآنی و حدیثی محققان برجسته است که برای استفاده عموم منتشر می‌شود

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

۱۰ فروردين۱۲:۰۹

امام علی بن الحسین ـ علی السّلام ـ بنابر قول مشهور در نیمه جمادی الاخر سال 38[1] متولد شده است[2]. کنیه مشهورش ابوالحسن[3] و لقب مشهورش زین العابدین و سجاد[4] است.
دورنمای کلی عصر امامت امام سجاد ـ علیه السّلام ـ : امامت امام سجاد از عصر روز عاشورای سال 61 هجری آغاز شده و تا زمان شهادت ایشان در سال 95 هجری به مدت 34 سال ادامه داشت. ایشان در دوران امامتشان با 5 خلیفه هم دوره بوده اند: (یزید،عبدالله بن زبیر، مروان، عبدالملک بن مروان، و ولید بن عبدالملک) دورنمای کلی عصر امامت آن بزرگوار را می توان به 3 مرحله تقسیم کرد: الف) دروان اسارت . ب) دوره قیام ها و شورش ها. ج) دوران ثبات و سازندگی[5].
الف) دورة اسارت : با توجه به تبلیغات بسیار گسترده که حکومت اموی از زمان معاویه به بعد برضد خاندان پیامبر (به ویژه در منطقه شام) به عمل آورده بود، بی شک اگر بازماندگان امام حسین ـ علیه السّلام ـ به افشاگری و بیدار سازی نمی پرداختند، مزدوران قدرتهای وقت، قیام و نهضت بزرگ آن حضرت را در طول تاریخ لوث می کردند و چهرة آن را وارونه نشان می دادند؛ لذا امام سجاد ـ علیه السّلام ـ و حضرت زینب از فرصت طلایی حضور در اجتماع مردم کوفه و دمشق استفاده کرده و ندای حقانیت و فضایل اهل بیت را در آن سرزمین خفته سردادند. به قول شهید مطهری: «بزرگترین اشتباهی که دستگاه اموی کرد، مسئله اسیر گرفتن اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ و سیر دادن آنها به کوفه و بعد به شام بود ... به دست خودشان کاری کردند که برای اهل بیت پیغمبر فرصت ایجاد کردند و آنها این تاریخ را در دنیا مسجّل نمودند»[6].
ب) قیام ها و شورش ها معاصر: قیام ها و شورش های صورت گرفته درعصر امامت امام سجاد ـ علیه السّلام ـ عبارتند از:
1. واقعة حرّه (63هـ): شورش مردم مدینه به رهبری عبدالله بن حنظله که منجر به سرکوبی شدید آن بوسیله سپاه شام به رهبری مسلم بن عقبه شد. امام سجاد ـ علیه السّلام ـ از ابتدا در قیام شرکت نکرد و به همراه خانوادة خود از مدینه خارج شد و در منطقة «یَنیع» اقامت گزید[7].
2. قیام توابین (61ـ65 هـ): قیام مردم کوفه به رهبری سلیمان بن صرد خزاعی که در جهت توبه به دلیل عدم همراهی کوفیان با امام حسین‌ـ علیه السّلام ـ  و گرفتن انتقام خون حسین ـ علیه السّلام ـ از شامیان صورت گرفت. این قیام در نبرد « عین الورده» از سپاه شام به فرماندهی عبیدالله بن زیاد شکست خورد و اکثر افراد آن به شهادت رسیدند[8].
3. قیام مختار (66ـ67 هـ): به رهبری مختار بن ابی عبیده ثقفی درکوفه منجر به در درست گرفتن، کوفه در ربیع الاول سال 66 شد. ظاهراً امام سجاد ـ علیه السّلام ـ قیام مختار را صرف نظر از انگیزة آن بدلیل آنکه در جهت خونخواهی حسین ـ علیه السّلام ـ بوده، به طور غیر مستقیم تأیید کرده است[9].
4. شورش عبدالله بن زبیر: او در ابتدا با در اختیار گرفتن شهر مکه در برابر یزید علم مخالفت برافراشت و خود را خلیفه خواند  و از مردم بر اساس خلافت شورایی بیعت گرفت[10].
- مواضع امام در برابر شورش ها و قیام ها: امام پس از حادثة کربلا دریافته بود که امکان احیای این جامعة مرده در کوتاه مدت حتی با در دست گرفتن رهبری آن وجود ندارد، به علاوه درگیر شدن در یک حرکت سیاسی دیگر با وجود قدرت دیگر احزاب فرصت طلب (مانند عبدالله بن زبیر) خطراتی را  در پی داشت، به همین دلیل امام سجاد در برابر این قیام ها به وضوح از فعالیت سیاسی و تأیید آشکار آنها برکنار بود[11]. مسألة مهم دیگر در عدم دخالت مستقیم امام در مسایل سیاسی این بود که با توجه به سابقه اختلاف علویان با امویان، امام مورد سوءظن شدید امویان بود و کوچکترین حرکتی از ناحیة امام، عواقب وخیمی هم برای امام و هم برای شیعیان داشت.
ج) دورة ثبات و سازندگی: با توجه به انحطاط جامعه، اختناق شدید سیاسی و سختی هایی که شیعیان درآن دورة اختناق داشتند، امام سجاد هوشمندانه تاکتیک سیاسی «تقیه» را برگزیدند و سعی کردند با این سپر، از طریق روشهای زیر به ارشاد امت و تحکیم موقعیت شیعه بپردازند:
1ـ زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا و تمسک به آن جهت اثبات مظلومیت اهل بیت و ظلم امویان
2ـ پند و ارشاد امت هم با سیره عملی و عبادی و هم از طریق موعظه های عمومی.
3ـ تبیین معارف بوسیلة دعا و استفاده از آن جهت ارائه مفاهیم والای عقیدتی ـ اخلاقی (نمونه آن صحیفة سجادیه).
4ـ برخورد و مبارزه با علمای درباری مانند زهری[12].
5ـ نیرو سازی و تربیت شاگردانِ زبده برای تبلیغ معارفِ اهل بیت در سطح عموم در دراز مدت. شیخ طوسی نام172 نفر از اصحاب و شاگردان امام را در رجال خود آورده است[13]. از شاگردان معروف امام می توان از این افراد نام برد:
1. ابو حمزة ثمالی: نام او ثابت بن دینار و از نزدیکترین اصحاب امام سجاد بود. او شیخ بزرگ شیعیان کوفه در عصر خویش بود. او هم از نظر علمی و هم از نظر معنوی در حد بالایی بود. از امام رضا ـ علیه السّلام ـ نقل شده: «ابوحمزه ثمالی در زمان خودش مانند لقمان در عصر خویش بود[14].» او دعای سحرهای ماه رمضان معروف به دعای ابوحمزه ثمالی و همچنین «رسالة حقوق» را از امام سجاد روایت کرده است. او پس از امام سجاد سالیان زیادی عمر کرد و محضر امام محمد باقر ـ علیه السّلام ـ، امام صادق ـ علیه السّلام ـ و امام کاظم ـ علیه السّلام ـ را هم درک کردند.
2. یحیی بن ام الطویل: از یاران پرشور و از نزدیکان خاص امام سجاد ـ علیه السّلام‌ـ بود. او در کوفه و در عصر حکومت حجاج با صدای بلند در میان مردم می گفت: «هرکسی علی را سب کند، لعنت خدا بر او باد. ما از آن مروان و معبودهایی که غیر از خدا گرفته اند، بیزاریم[15]». حجاج به خاطر این اعتراضات و سخنان پرشور او را به شهادت رساند.
3.سعید بن جبیر: وی از اصحاب سرشناس امام سجادو از نظر علمی مورد قبول شیعه و سنی بود. احمد بن حنبل (یکی از امامان اهل سنت) معتقد بود سعیددر حالی کشته شد که همة مردم به دانش او محتاج بودند[16]. او بسیار خداترس و پرهیزگاربود و علاقة زیادی به قرائت قرآن داشت به حدی که در ماه رمضان هر شب و در غیر ماه رمضان هر دو شب قرآن را ختم می کرد[17]. حجاج این مرد بزرگ را در سال 95 هجری به شهادت رساند.
4. سعید بن مسیب: از قدیمی ترین اصحاب امام سجاد ـ علیه السّلام‌ـ و موصوف به فقه و تقوا بود. ابن حیان (از رجالیون اهل سنت) می نویسد: او در فقه، دین داری، عبادت، فضل و پارسایی سرآمد تابعین بود[18]. امام صادق ـ علیه السّلام ـ در روایتی او را از ثقات علی بن الحسین ـ علیه السّلام ـ معرفی کرده است[19]. امام سجاد ـ علیه السّلام‌ـ هم در روایتی او را به آثار گذشتگان از همه داناتر و در زمان خویش از همه آگاه تر معرفی کرده است[20].  او در سال94 هـ (سنة الفقها) در مدینه وفات یافت.
5. ابو خالد کابلی: او در ابتدا به امامت محمد بن حنیفه معتقد بود، و با اعتراف محمد توانست امام حقیقی را بشناسد[21] و بعد از آن در زمره حواریین امام سجاد قرار گرفت. امام صادق ـ علیه السّلام ـ او را هم از ثقات امام سجاد ـ علیه السّلام ـ معرفی کرده است[22].
6. جابر بن عبدالله انصاری: از اصحاب پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ  که عمری دراز یافت و از محضر امام چهارم نیز استفاده کرد و در دوران امامت امام سجاد توانست امام باقر ـ علیه السّلام ـ را زیارت کند و وعدة پیامبر مبنی بر دیدن او که شکافندة دانش است محقق شود و سلام پیامبر را به او برساند[23].
از دیگر اصحاب امام سجاد می توان به محمد بن جبیر بن مطعم، قاسم بن محمد بن ابی بکر، عمرو بن عبدالله سبیعی، ابان بن تغلب، فرات بن احنف، سدیر بن حکیم صیرفی و ... اشاره کرد.

نتیجه گیری:
امام سجاد ـ علیه السّلام ـ در عصری زندگی می کرد که بدلیل اختناق شدید سیاسی ناشی از حکومت امویان امام نمی توانست با آزادی و به راحتی به نشر و تبیین معارف اهل بیت بپردازد، لذا با استفاده از تاکتیک تقیه و  با روشهایی مانند سیره عبادی و تربیت نیروی انسانی تعلیم دیده به نشر تفکر اصیل اسلامی پرداخت. از جملة معروفترین اصحاب امام سجاد می توان به ابوحمزه ثمالی، سعید بن جبیر، سعید بن مسیب و ابو خالد کابلی اشاره کرد.

پی نوشت ها:
[1] . مفید، ارشاد، قم، مؤسسه آل البیت، 1413ق، ج2 ص137. طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، اِعلام الوری، قم، مؤسسه آل البیت، 1417ق، ج1 ص480.
[2] . سالهای 36، 37، 48، نیز گفته اند: شهیدی، سیدجعفر، زندگانی علی بن الحسین، تهران: دفتر نشرفرهنگ اسلامی، 1374ش، ج6، ص30-37.
[3] . اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، تبریز: مکتبة بنی هاشمی، 1381ق، ج2 ص260.
[4] . طبرسی، همان ج1 ص480.
[5] . خامنه ای، سیدعلی، پژوهشی در زندگی امام سجاد، تهران، دفتر حزب جمهوری اسلامی، چاپ1، 1361ش، ص14 به بعد.
[6] . مطهری، مرتضی، حماسة حسینی، تهران، انشارات صدرا، چاپ21، 1375ش، ج2 صص201ـ202.
[7] . طبری، محمد جریر، تاریخ طبری، بیروت، موسسة الاعلمی، چ5، 1409هـ، ج4، ص426 به بعد. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت: دارالفکر، چ1،1417هـ ، ج5، ص337 به بعد.
[8] . طبری، همان، ج4 ص426 به بعد، بلاذری، همان، ج6 ص364 به بعد.0
[9] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت: مؤسسة الوفاء، چ2، 1402ق، ج45 ص365.
[10] . بلاذری، همان، ج5 ص320.
[11] . جفعریان، رسول، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، قم: انتشارات انصاریان، 1376ش، ج اول، ص 266.
[12] . پیشوایی، مهدی، سیرة پیشوایان، قم: انتشارات امام صادق، چ12، 1380ش، صص 259 تا 277.
[13] . طوسی، محمدبن حسن، رجال الطوسی، تحقیق سید محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف، مکتب الحیدریه، چاپ اول،1381ق، صص81 تا120.
[14] . طوسی، محمدبن حسن، اختیار معرفة الرجال، (رجال کشی)، تحقیق سید مهدی رجایی، قم: مؤسسه آل البیت، 1404هـ، ج2 ص458.
[15] . مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، نجف: مکتبة الحیدریة، بی تا، ج3ص312.
[16] . عزیزی، حسین و دیگران، راویان مشترک، قم: بوستان کتاب، چاپ اول، 1380ش، ج1 ص396.
[17] . همان، ج1 ص395.
[18] . همان، ج1 ص406.
[19] . کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران: دارلکتب الاسلامیه، چاپ 3، 1388ق، ج1 ص 472.
[20] . طوسی، همان، ج1 ص335.
[21] . همان، ج1 ص336.
[22] . کلینی، همان، ج1 ص472.
[23] . خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، بیروت: مدینة العلم، چاپ2، 1403ق، ج4 ص15.


منبع: سایت اندیشه قم

.. .. | ۱۰ فروردين ۹۹ ، ۱۲:۰۹
۱۰ فروردين۱۲:۰۶

شخصیت بزرگ آن حضرت را نمی‌توان در چند صفحه خلاصه کرد بلکه دربارة شخصیت او کتاب های زیادی نوشته شده که می‌توانید مراجعه کنید در اینجا مختصراً شمه‌ای از فضایل را برای شما ذکر می‌کنیم:
تولد حضرت عباس ـ علیه السّلام ـ و برخی از صفات [1]
عباس بن علی متولد بین سالهای 24 ـ 26، شهادت سال 61 هـ . به هنگام شهادت 34 سال داشتند.
ـ القاب آن حضرت : ابالفضل و ابوالقربة[2] و به خاطر زیبایی و جمالی که داشت به «قمر بنی‌هاشم» و ماه فرزندان هاشم مشهور و ملقب گردید.
ـ شمایل: ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین گفته: عباس بن علی مردی خوش صورت و زیباروی بود، و چون سوار بر اسب می‌شد پاهای مبارکش به زمین کشیده می‌شد. و به او «قمر بنی هاشم» می‌گفتند، و پرچمدار لشکر حسین ـ علیه السّلام ـ در روز عاشورا بود.
ـ وجه تسمیه عباس ـ صاحب منتهی الارب می‌گوید،[3] عباس را بصیغه مبالغه گفتند برای شجاعت بی‌نظیر و صولت آن حضرت و عباس به معنای شیر بیشه هم هست از این رو اکثر در میدان او را به شیر غضبناک تعبیر کرده‌اند.
ـ شمه‌ای از فضایل حضرت ابالفضل ـ علیه السّلام ـ :
کسی که واقعه جانگداز کربلای سال 61 هجری را مطالعه و یا داستان غم انگیز طفّ را خوانده یا شنیده باشد عظمت مقام و ایثار و شهامت و مردانگی و شجاعت و فضایل حضرت ابالفضل ـ علیه السّلام ـ را بخوبی در می‌‌یابد.
ادب و وفاداری او نسبت به برادرش امام حسین ـ علیه السّلام ـ
آنجا که چون امام حسین ـ علیه السّلام ـ یاران خود را بهترین و با فضیلت‌ترین و وفادارترین یاران می‌خواند این وصف در حقیقت زیبنده عباس ـ علیه السّلام ـ است. علاوه بر این وقتی امام حسین ـ علیه السّلام ـ به یاران خود فرمود، به همة شما رخصت می‌دهم که بروید و همة شما آزادید و بیعتی از من بر گردن شما نیست!
حضرت عباس قبل از همه به اظهار وفاداری خود گفت: «لم نفعل ذلک لنبقی؟ لا أرانا الله ذلک أبداً» یعنی، هرگز خدا آن روز را نیاورد که ما تو را به خاطر حیات دنیا رها کنیم این چیزی نیست جزء بصیرت و آگاهی و شناخت امام زمان خود به معنای اتمّ کلمه.
ایمان و جهاد آن حضرت از دیدگاه امام سجاد و امام صادق ـ علیهما السلام ـ:
قال الصادق ـ علیه السّلام ـ : [4] کان عمّنا العباس بن علی ـ علیه السّلام ـ نافذ البصیرة صلب الایمان جاهد مع ابیعبد الله و ابلا بلاء حسنا و مضی شهیداً.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: عموی ما عباس بن علی ـ علیه السّلام ـ بصیرتی نافذ  و بینشی عظیم و ایمانی استوار داشت، در محضر امام حسین ـ علیه السّلام ـ جهاد نمود و (در راه حضرتش) جانبازی و ایثاری تمام نمود و به شهادت رسید.
قال علی بن الحسین ـ علیه السّلام ـ : رحم الله العباس فلقد آثروا بلی و فدی أخاه بنفسه حتی قطعت یداه فأبدل الله عزوجل بهما جناحین یطیر بهما مع الملائکة فی الجنة کما جعل لجعفر بن أبی طالب ـ علیه السّلام ـ و إنّ  للعباس عندالله عزوجل منزلة یغبطه بها جمیع الشهداء یوم القیامة.[5] امام سجاد ـ علیه السّلام ـ فرمودند: خداوند عباس را  رحمت کند به تحقیق ایثار کرد و به بلا آزمایش شد و خودش را فدای برادرش (حسین ـ علیه السّلام ـ ) نمود تا این‌که دو دستش قطع شد. پس خداوند عزوجل دو بال بجای دو دست به او داد که با ملائکه پرواز می‌کند در بهشت همانطور که برای جعفر بن ابی طالب دو بال داده و به درستی برای عباس ـ علیه السّلام ـ نزد خداوند عزوجل منزلت و مقامی می‌باشد که تمام شهداء تا روز قیامت به آن غبطه می‌خورند.
اطاعت از ولی و امام خود
آن حضرت به حدی مطیع امام خویش بود که بدون اذن او در شب عاشورا جواب دشمن را نمی‌داد عصر تاسوعا دستور جنگ از سوی عبیدالله به پسر سعد رسید لشکر کوفه را به سوی حرم امام (ره) حرکت داد تا با آنها بجنگد، در اینجا بود که امام ـ علیه السّلام ـ به برادرش عباس فرمود[6] ای برادر سوار شو و به نزد اینان برو و به آنها بگو شما را چه شده و چه می‌خواهید؟ و از سبب آمدن آنها بدین سو پرسش کن. وقتی شمر صدا زد و گفت پسران ام البنین کجایند برای آنها امان نامه آورده‌ام. حضرت پاسخ نداد تا این‌که امام فرمود برادر جوابش را بده. پس از اذن امام عباس به او خطاب کرد خدا بر امان تو و خودت لعنت کند...
در منتخب التواریخ آمده است که حاج محمد رضای ارزی از مرثیه سرایان عرب و مداحان اهل‌بیت ـ علیهم السّلام ـ هنگامی که خواست در شهادت قمر بنی هاشم ـ علیه السّلام ـ از زبان امام حسین مرثیه‌ای بسراید و این مصرع را گفت: یوم ابوالفضل استجار به الهدی یعنی روز عاشورا آن روزی بود که امام هدایت، حضرت سیدالشهداء ـ علیه السّلام ـ به اباالفضل پناه برد. به فکر افتاد که شاید این قصیده درست نباشد و از آن صرف نظر کرد، چون شب شد، امام حسین ـ علیه السّلام ـ را بخواب دید، امام ـ علیه السّلام ـ فرمود آنچه گفتی صحیح است و مصرع دوم را نیز خود حضرت فرمودند: والشمس من کدر العجاج لثامها یعنی در آن روز خورشید از تیرگی غبارش نقابی پیدا کرده بود.
منزلت آن حضرت در پیشگاه امام زمان
این مقام مواسات ابوالفضل ـ علیه السّلام ـ با برادر بزرگوار خود در زیارت ناحیة مقدسه هم آمده که می‌فرماید: «السلام علی أبی الفضل العباس بن امیرالمؤمنین : المواسی أخاه بنفسه الآخذ لغده من أمسه، الفادی له، الواقی الساعی إلیه...» یعنی:‌« سلام بر ابی الفضل العباس فرزند امیر مؤمنان، آنکه با جان خود نسبت به برادرش مواسات کرد، و از گذشته‌اش برای آینده توشه برگرفت، آنکه خود را فدای برادر کرد و جان خویش را سپر او قرار داده و به سوی او سعی و تلاش کافی نمود...»
شهادت [7]
وقتی به سپاه دشمن حمله ور شد اشعاری حماسی می‌خواند که مضمونش این بود:
«از مرگ نمی‌ترسم آن گاه که بانگ زد، تا هنگامی که میان مردان کارآزموده، افتاده و به خاک پوشیده شوم، جان من وقایه (محافظ) ‌جان پاک مصطفی است. من عباس هستم با مشک می‌آیم و روز نبرد از شرّ نمی‌ترسم.
پس آنها را پراکنده ساخت، در این وقت «زید بن ورقاء» در پشت درخت خرمایی کمین کرد و حکیم بن طفیل او را کمک نمود و ضربة شمشیری بر دست راست حضرت عباس ـ علیه السّلام ـ فرود آورد. عباس شمشیر به دست چپ گرفت و حمله کرد و این رجز را می‌خواند:
               والله إن قطعتم یمینی               إنی احامی ابداً عن دینی
               و عن امام صادق الیقین           نجل النبی الطاهر الأمینی
و پیوسته می‌جنگید تا این‌که بدنش سست شد، پس «حکیم بن طفیل» از پشت نخلی بر او درآمد و تیغ بر دست چپ آن حضرت ـ علیه السّلام ـ زد، در این موقع عباس گفت:
               یا نفس لا تخشی من الکفار               وابشری برحمة الجبار
               مع النبی السید المختار            قد قطعوا ببغیهم یساری
                                      فأصلهم یا ربّ حرّ النار
«ای نفس! از کفار نترس، مژده باد تو را به رحمت و بهشت خداوند جبار، همراه با رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ آن سید برگزیده، همانا این قوم از روی ستم دست چپ مرا جدا ساختند، ای پروردگار! آنان را به گرمی آتش بسوزان.
(زندگانی ابالفضل العباس ـ علیه السّلام ـ سراسر درس سعادت و خوشبختی می‌باشد و بر ماست که پند بگیریم از تمامی شئونات این بزرگوار، از علم و حلم، از ادب و وقار و از همه مهمتر تسلیم در برابر امام زمان خود، که وفاداری را تا ابد معنا می‌کند.)
عشق حضرت عباس به مولای خود
وجود حضرت عباس سرشار از عشق به مولا ورهبر خود بود وبه همین خاطر روزعاشورا وقتی به آب دست یافت ودستان خود را پرازآب کرد وتا لبها نزدیک نمود اما تشنگی برادر ومولای خود را یاد کرد وازخوردن آب خود داری فرمود برخی ایراد گرفته اند اما این کار حضرت عباس و آب نخوردن آن حضرت سلام الله علیه از دو جهت قابل بررسی و توجه است:
1. از نظر سنت پیامبر(ص):
آیا از دیدگاه سنت پیامبر اکرم(ص) رفتار عباس درست بوده یا مغایر با سیره پیامبر اسلام است؟ اگر مغایر با سیره‎ی نبوی است عمل او با شرع مقدس مخالف و هیچ توجیه شرعی نداشته و حرام است، اما اگر عمل او با سیره نبوی و گفتار معصومین سازگاری دارد. کاملاً مشروع است و این اطاعت از سیره و گفتار پیامبر(ص) برای او ارتقاء مقام معنوی دارد چون هر یک از انسانها از نظر معنوی دارای رشد و تعالی هستند. معیار رسیدن به تعالی عمل کردن مو به مو به سفارشات و سیره‎ی نبوی و معصومان است خصوصاً در برخی از موقعیت‎ها اگر انسان به سیره و گفتار آنها عمل کند از نظر درجات معنوی رشد فوق العاده‎ای خواهد داشت مثلاً نماز خواندن در شرایط سخت اجر و پاداش بیشتری دارد.
این رفتار عباس(ع) نیز در این موقعیت اگر مطابق با سیره‎ی پیامبر و معصومان باشد مقامی فوق‎العاده برای آن در نظر خداوند وجود دارد.
بر اساس روش پیامبر و گفتار موکد آن حضرت و جانشینان او کسی که ساقی یا سقّا است باید پس از همه دوستان یا قومش که برای آنها آب آورده است آب بخورد.
نقل شده که پیامبر اکرم(ص) در یکی از سفرها یا جنگها آبی آورد و با دست مبارک خود همه را سیراب کرد یکی از اصحاب گفت یا رسول ا... من قبل از شما هرگز آب نخواهم خورد حضرت فرود: ساقی القوم آخرهم...» آب دهنده هر گروه باید خودش بعد از همه بخورد ـ پس از پیامبر اکرم این روش در بین مسلمانان، یک روش مستمر شد[8].
روایات در این باب از حد تواتر افزون است و تمام امت اسلام این روش را از پیامبر نقل کرده‎اند.
امامان معصوم(ع) همه به این روایت تاکید کرده‎اند و از این شیوه تبعیت نموده‎اند.
بنابراین از نظر شرع این عمل به هیچ وجه مغایر با شرع مقدس نیست و آنچه شرع حکم می‎کند عقل با آن مغایرت ندارد. (مَاحَکم به الشرع حکم به العقل).
2. از نظر عقل:
عقل علاوه بر این که این رفتار شرعی و اخلاقی را تایید می‎کند بلکه تحسین می‎نماید چون وقتی رضای خداوند در رضایت پیامبر و امام قابل دسترسی است و غایت وصال عقل به کمال که در این راه قابل تامین است برای عقل بسیار نیکوست چون کمال طلبی و کمال جویی و ترقی از غایات عقل است و عقل برای رسیدن به کمال آن راه را که پسندیده است برای انسان لازم و ضروری می‎داند.
از طرفی وقتی انسان محبوب و معشوقی دارد و معشوق او را در پی انجام کاری فرستاده و چیزی از او طلب کرده است، وقتی عاشق، خود را اغنا می‎کند که طلب معشوق را برای او فراهم کند و پس از فراهم کردن به او برساند آنگاه معشوق در این مقام او را مورد مدح و ستایش قرار می‎دهد.
لذا رفتار عباس علیه السلام هیچ مغایرت عقلی نیز ندارد چون رأفت و دلسوزی به اهل بیت حسین او را بر آن وا داشت تا پس از نوشیدن آنها آب بنوشد و گرنه دلش آرام نمی‎گرفت لذا او از این آزمایش آخرین لحظه‎ها پیروز و موفق درآمد و خداوند به همین خاطر در بهشت مقامی به او می‎دهد که تمام شهیدان به آن غبطه می‎خورند.
نسل عباس:
حضرت عباس بن علی بن ابیطالب(ع) که در جریان واقعه عاشورا (سال 61 هـ) 34 سال از عمر با عزتش می‎گذشت[9] دارای همسر و فرزندانی بود. اگرچه منابع در تعداد همسر و فرزندان حضرت اختلاف نظر دارند ولی همه منابع بر ازدواج حضرت با لبابه دختر عبیدالله بن عباس بن عبدالمطلب اتفاق نظر دارند[10] برخی نیز از کنیزی یاد کرده‎اند که از کنیزان حضرت بود. و از آن جناب صاحب فرزندی بنام حسن گردید. هم چنین برخی منابع از فرزندی بنام «محمد» سخن به میان آورده‎اند که در سن 15 سالگی در جریان عاشورا در کنار پدر به شهادت رسید[11]. نسل حضرت عباس از فرزندش عبیدالله که از علماء و برجستگان عصر خود محسوب می‎شد ادامه یافت[12]. عبیدالله که مورد محبت حضرت زین العابدین بود[13] با دختری از امام حسن(ع) بنام رقیه ازدواج نمود و فرزندان شایسته و فاضلی را به جامعه اسلامی تحویل داد [14].
پی نوشت ها:
[1] . رسولی محلاتی، سید هاشم، زندگانی امام حسین ـ علیه السّلام ـ ، چاپ دوم، 74، تهران ناشر دفتر فرهنگ اسلامی.
[2] . ابالقربه به این جهت که از کودکی سقائی می‌کرده و در میان بنی هاشم مکنی به ابالقربه شد.
[3] . اصفهانی، عماد الدین حسین، مشهور به عمادزاده، زندگانی قمر بنی‌هاشم، چاپ افست اسلامیه، محل نشر تهران، سال 41،‌ص 53.
[4] . امین، سید محسن، اعیان الشیعه، چاپ اول، بیروت، نشر دار التعارف، 1403 ق، ج 7، ص430.
[5] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، چاپ بیروت، ناشر مؤسسة المعارف، ج 44، ص 298.
[6] . رسولی محلاتی، سید هاشم، زندگانی امام حسین ـ علیه السّلام ـ ، نشر دفتر فرهنگ اسلامی، تهران چاپ دوم، 1374، ص 495.
[7] . ابومخنف، مقتل الحسین ـ علیه السّلام ـ ، نگارش، سید علی محمد موسوی جزایری، نشر بنی الزهراء قم، چاپ اول 1380، ص 314 ، 315.
[8] . شیخ حر عاملی وسائل الشیعه، ج 25، ص 264 و مستدرک الوسائل ج 1، ص 215 و ج 17، ص 20.
[9] . عمده الطالب، ص 356.
[10] . المعارف ابن قتیبه، ص 96.
[11] . بطل العلقمی، ج 3، ص 433.
[12] . عمده الطالب، ص 356.
[13] . بحارالانوار، ج 22، ص 274، مقتل الحسین، ابو مخنّف ص 176.
[14] . معجم البهران ج 4، ص 19.

.. .. | ۱۰ فروردين ۹۹ ، ۱۲:۰۶
۱۰ فروردين۱۲:۰۴

پیشوای سوم شیعیان، دومین فرزند حضرت علی ـ علیه السلام ـ و حضرت فاطمه زهرا ـ علیها السلام ـ امام حسین ـ علیه السلام ـ روز سوم یا پنجم[1] شعبان سال چهارم هجری در شهر مدینه به دنیا آمد. با تولد او خانه فاطمه و علی ـ علیهما السلام ـ به نور جمال این نوگل باغ ولایت و چراغ فروزان آسمان امامت معطر و روشن گردید.
در روز هفتم ولادتش گوسفندی را برای وی به عنوان «عقیقه» کشتند و سر آن حضرت را تراشیدند و هم وزن موی سرش نقره صدقه دادند.[2]
رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ علاقه خاصی به نوه اش امام حسین ـ علیه السلام ـ و برادر بزرگترش امام حسن ـ علیه السلام ـ داشت. آن حضرت همواره امام حسن و امام حسین ـ علیهم السلام ـ را در آغوش می گرفت و می بوسید و به آنها احترام می گذاشت.
در حدیثی از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل شده است که فرمودند: حسین از من است و من نیز از حسینم کسی که حسین را دوست بدارد خداوند او را دوست می دارد.[3]
هنگام رحلت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ امام حسین ـ علیه السلام ـ حدود شش سال داشت. اندکی پس از رحلت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ رحلت مادر بزرگوارش حضرت فاطمه زهرا ـ علیها السلام ـ داغ تازه ای بود که بر آن حضرت وارد شد. آن حضرت همراه برادر بزرگوارش امام حسن ـ علیه السلام ـ همواره در کنار پدر مظلومشان امام علی ـ علیه السلام ـ بودند. زمانی که امام علی ـ علیه السلام ـ در سال 35 هجری امر حکومت بر جامعه را بر عهده گرفت امام حسین ـ علیه السلام ـ بیش از 30 سال سن داشتند. آن حضرت و برادرش امام حسن ـ علیهم السلام ـ در جنگ جمل و صفین و نهروان شرکت داشتند و دوش به دوش پدر با دشمن می جنگیدند.[4]
بعد از شهادت امام علی ـ علیه السلام ـ در سال 40 هجری امام حسن ـ علیه السلام ـ به امامت رسیدند.[5]
امام حسین ـ علیه السلام ـ در این زمان یار و حامی برادر در ابعاد مختلف بود و هرگز از پیروی امام زمانش سرپیچی نکرد. امر امامت بعد از شهادت امام حسن ـ علیه السلام ـ به امام حسین ـ علیه السلام ـ رسید. در این زمان معاویه با نیرنگ و فریب سرپرستی حکومت بر جامعه را بر عهده داشت.
حدود ده سال از دوره امامت آن حضرت در زمان معاویه بوده است. معاویه ظواهر اسلامی را تا حدودی رعایت می کرد لذا قیام امام حسین ـ علیه السلام ـ در دوره معاویه اثر چندانی نمی توانست داشته باشد.[6] بعد از درگذشت معاویه، یزید جانشین وی شد. یزید فردی فاسق، شراب خوار بود و هیچ گونه توجهی به مسائل اسلامی نداشت.[7]
امام حسین ـ علیه السلام ـ قیام یزید را آغاز کرد. همراه با بنی هاشم و اهل و عیالش ابتدا از مدینه به سمت مکه حرکت کرده[8] سپس طبق دعوت رسمی کوفیان به سوی این شهر حرکت کرد.[9]
بی وفایی کوفیان سبب شد که امام حسین ـ علیه السلام ـ تنها بماند[10] لذا در روز دهم محرم سال 61 هجری (روز عاشورا) چون حاضر به بیعت با یزید نشد همراه با 72 تن از یاران وفادارش به شهادت رسید.[11] او با شهادتش اسلام را زنده کرد و مشعل هدایت او برای همیشه فروزان باقی خواهد ماند.

پی نوشت ها:
[1]. شیخ مفید، الارشاد، بی جا، دارالمفید، بی تا، ج2، ص27.
[2]. کلینی، کافی، بی جا، دارالکتب الاسلامیه، 1367، ج6، ص33.
[3]. سید مرتضی، الامالی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1403ق، ج1، ص157.
[4]. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق، ج2، ص69.
[5]. الارشاد، همان، ج2، ص9.
[6]. مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، تهران، نشر صدرا، چاپ بیست و یکم، 1373ش، ج1، ص269 و ج2، ص21.
[7]. همان، ج2، ص19 ـ 20.
[8]. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ترجمه مستوفی هروی، تهران، نشر آموزش و انقلاب اسلامی، 1372، ص297.
[9]. همان، ص841.
[10]. دینوری، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، 1371، ص297.
[11]. همان، ص304.

.. .. | ۱۰ فروردين ۹۹ ، ۱۲:۰۴