راز جاودانگی

پویایی، کارآمدی، وحیانی بودن، تغییر ناپذیری قرآن همراه با معصوم بودن اهل بیت مفسران واقعی قرآن کریم راز جاودانگی معارف اسلام

راز جاودانگی

پویایی، کارآمدی، وحیانی بودن، تغییر ناپذیری قرآن همراه با معصوم بودن اهل بیت مفسران واقعی قرآن کریم راز جاودانگی معارف اسلام

این وبلاگ حاصل مطالعات قرآنی و حدیثی محققان برجسته است که برای استفاده عموم منتشر می‌شود

۱ مطلب با موضوع «حضرت ابراهیم» ثبت شده است

۱۰ دی۲۲:۳۳

اصل شبهه

برخی بر اساس مبانی نقلی شبهه ای را در مورد مبارزه حضرت ابراهیم  با بت پرستی ذکر نموده اند. آنها چنان پنداشتهاند که حضرت ابراهیم به خاطر ترس از جان خویش نه تنها بتها را نشکست، بلکه در مبارزه با بتپرستی کوتاه نیز آمده است. آنها در این باره مینویسند در داستان حضرت ابراهیم  و مبارزه با بت پرستی او در سوره انعام آیات 74 تا 83 چنین آمده است: «حضرت ابراهیم با بتپرستی بحث و آنها را مذمت میکرد و ستاره پرستان، ماه پرستان و خورشید پرستان را با منطق محکوم ساخت و در مقابل اعتراض آنها ایستادگی کرده و گفت: از بتهای شما نمیترسم، بلکه انسان مؤمن سزاوار ترس از خدای یکتاست.» و در سوره انبیاء آیات 51 تا 59 نیز بت پرستان را تهدید به نابودی بتهایشان میکند و در یک فرصتی مناسب همه بتها را میشکند و با ایستادگی رشادتآمیز در دادگاه بتپرستان باز آنها را محکوم میسازد. اما در تناقضی آشکار میبینیم در سوره مریم 41 تا 49 آمده است وقتی آزر عموی ابراهیم، مذمت وی بر بتپرستان را شنید، تهدید کرد که دست از این کار بردار وگرنه سنگسارت میکنیم و حضرت ابراهیم بدون مقاومت میگوید: «من از شما کنارهگیری میکنم و امیدوارم خداوند یگانه بی پاسخم نگذارد.» چنین شخصیتی را نشاید که از ترس جان خویش از بت پرستان فرار کند و ملایمت نشان دهد.

عناصر منطقی شبهه:

1. مسلمانان معتقدند که حضرت ابراهیم در جریان مبارزه با بت پرستی با شجاعت تمام بت ها را شکست و با بت پرستی مبارزه نمود.

2. در حالی که با توجه به تناقض بین آیات سوره های انعام و انبیاء با آیات سوره مریم فهمیده می شود که حضرت ابراهیم به خاطر ترس از جان خویش نه تنها بتها را نشکست، بلکه در مبارزه با بتپرستی کوتاه نیز آمده است.

3.  بنابراین ابراهیم در جریان مبارزه با بت پرستی دچار ترس شده است و این با عصمت ایشان ناسازگار است.

پاسخ شبهه

ابراهیم به تنهایی یک امت بود

«إن إبراهیم کان أمة قانتا لله حنیفا و لم یک من المشرکین* شاکرا لأنعمه اجتباه و هداه إلی صراط مستقیم* و آتیناه فی الدنیا حسنة و إنه فی الآخرة لمن الصالحین؛ ابراهیم (به تنهایی) یک امت بود مطیع فرمان خدا، و خالی از هرگونه انحراف، و هرگز از مشرکان نبود. او شکرگزار نعمتهای پروردگار بود، خدا او را برگزید، و به راه راست هدایتش کرد. و ما در دنیا به او همت نیکو دادیم، و در آخرت از صالحان است.» (نحل/ 120- 122)

حضرت ابراهیم به تنهایی یک امت بود، چرا که شعاع شخصیت ایشان آن قدر والا بود که از یک فرد یا گروه فراتر رفته و معادل یک امت بزرگ شده بود، ابراهیم زمانی که هیچ خداپرستی نبود و همگی در منجلاب شرک و بت پرستی غوطهور بودند، تنها موحد و یکتاپرستی بود. ابراهیم یک امت، یک پیشوای بزرگ و یک فرد امت ساز بود.

دلیل تسمیه او به امت این بوده که قوام امت به شمار می آمده یا چون او سبب شکل گیری امت موحد بوده یا چون همه ویژگی های نیکی را که در امت می تواند پراکنده باشد، در خود داشته؛ به همین دلیل، به تنهایی امت به شمار می آمده است یا این که در زمینه عبادت خداوند، به تنهایی قائم مقام جماعتی بوده و سرانجام، همان گونه که در روایتی از امام باقر  و از طریق اهل سنت از ابن عباس آمده، ابراهیم، امت نامیده شده؛ چون در برهه ای از زمان، فقط او بر دین توحید بوده است. ویژگی دیگرش این که بنده مطیع خداوند، حرکت کننده دائمی در خط مستقیم الله، دور از هرگونه شرک و تمام زندگی، فکر و زوایای قلبش را تنها نور «الله» پر کرده بود و بالاخره او مردی شکر گزار از نعمت های الهی بوده که خداوند وی را برای نبوت برگزید و به راه راست هدایتش کرد و از هر لغزشی حفظ نمود و عظمت و شخصیت و تفکر ابراهیم چنان والا بود که خدای متعال به رسول گرامی اسلام (ص) وحی فرستاد تا مکتب حضرت ابراهیم را نه تنها فقط برای عصر ابراهیم، بلکه برای همیشه و تا روز قیامت، به خصوص برای امت اسلامی یک مکتب الهام بخش اعلام نماید.

او برگزیده خداوند بود

خداوند می فرماید: «و لقد اصطفینـه فی الدنیا؛ در حالی که ما او را در دنیا برگزیدیم.» (بقره/ 130)، «و إنهم عندنا لمن المصطفین الأخیار؛ و آنها در پیشگاه ما قطعا از برگزیدگان و نیکانند.» (ص/ 47) اصطفا، گرفتن برگزیده چیزی و جدا ساختن و معین کردن آن است. اصطفای ابراهیم  ، به برگزیدن او برای رسالت، یا خلت و امامت تفسیر شده است. آیه 131 بقره «إذ قال له ربه أسلم قال أسلمت لرب العـلمین؛ آن گاه که پروردگارش به او گفت: سر به فرمان خدا نه. گفت: تسلیم پروردگار جهانیان شدم.» زمان اصطفای او را بیان داشته است. در توضیحی دیگر، مقام اصطفا دقیقا همان مقام اسلام و به تعبیری، دین مداری کامل در همه عرصه ها دانسته شده است؛ به این معنا که عبد، در همه شؤون خویش، به آن چه مملوکیت و عبودیت او می طلبد، ملتزم؛ یعنی در همه ابعاد در برابر خدای متعالی تسلیم محض باشد.

او مورد توجه خاص خداوند بود

«إنه کان بی حفیا؛ که او با من بسیار مهربان است.» (مریم/ 19) این سخن ابراهیم چنین معنا دارد که خداوند به او نهایت نیکی و لطف را داشته، دقیق ترین خواسته های وی را مد نظر قرار می دهد و به نیکویی آن ها را برمی آورد، برخی حفی بودن خداوند به ابراهیم  را به این معنا دانسته اند که خداوند در گرامیداشت او هر آن چه سعادتش را در گرو دارد، تأمین خواهد کرد.

او با عنایت خداوند به رشد رسیده بود

«و لقد ءاتینا إبرهیم رشده من قبل و کنا به عـلمین؛ و همانا ما از پیش به ابراهیم رشد و کمالش را عطا کردیم و ما به [شایستگی] او دانا بودیم.» (انبیاء/ 51) رشد، رسیدن به واقعیت است. تعبیر «رشده» (رشد ویژه ابراهیم) معنای لیاقت را می رساند و مفاد آیه این است که در زمینه دستیابی به واقعیت، هرچه را ابراهیم لیاقت و آمادگیش را داشت، به او دادیم که مقصود، حقیقت توحید و دیگر معارف الهی است که ابراهیم  به فطرت خویش بدون آموزش یا تذکر دیگران به آن راه یافت. سخن امام باقر  که خداوند پیش از آن که ابراهیم  را به نبوت برگزیند، او را به بندگی برگزید، برداشتی از همین آیه به شمار می آید و بدان معنا است که خداوند، خود متولی امر ابراهیم بوده است. مفسران در بیان معنای رشد، توضیحات گوناگونی داده اند که می توان آن ها را در هدایت و نبوت خلاصه کرد.

او به مقام یقین رسیده بود و از قلبی مطمئن و سلیم برخوردار بود

«إذ جاء ربه بقلب سلیم؛ آن گاه که با دلی پاک به [پیشگاه] پروردگارش روی آورد.» (صافات/ 84) «لیکون من الموقنین؛ و تا از اهل یقین شود.» (انعام/ 75) «لیطمئن قلبی؛ ولی از آن جهت که دلم مطمئن شود.» (بقره/ 260) سلامت، دور بودن از آفات آشکار و پنهان است و مقصود از سلامت قلب، دوری از هر چیزی است که به تصدیق و ایمان به خداوند متعالی زیان رسانده، توجه به او را مختل سازد. آیه 57 انعام بیان گر مقام یقین ابراهیم و آیه 260 بقره به قرینه پذیرش خواهش ابراهیم، بیان گر اطمینان قلب و سلامت حضرت، حتی از وسوسه و خواطر ناخواسته است.

اسوه بودن برای مسلمانان در زمینه تبری از مشرکان

«قد کانت لکم أسوة حسنة فی إبرهیم و الذین معه إذ قالوا لقومهم إنابرءؤا منکم و مما تعبدون من دون الله؛ قطعا برای شما در [حالات] ابراهیم و کسانی که با او بودند سرمشق خوبی است، آن گاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و از آنچه به جای خدا می پرستید بیزاریم و [آیین] شما را منکریم.» (ممتحنه/ 4) همچنین، مجاهدت، شجاعت، تدبیر و مدیریت خارق العاده در زمینه هدایتگری و ملموس ساختن گمراهی مشرکان در ماجرای شکستن بت ها و نیز در شیوه احتیاج، پرهیز از مراء در بحث، تحمل سخنان استهزا آمیز، تکذیب قوم و آتش نمرود، توکل و اعتماد فراوان به خداوند متعالی، عصمت از گناه، آرمان بلند و همت بی نظیر، دلواپسی و نگرانی از گمراهی انسان های معاصر و حتی انسان های پس از خود تا دوردست های تاریخ، آرامش خاطر در پناه ایمان، عشق به خداوند که در جریان قربانی اسماعیل جلوه ای تمام یافت، سخاوت، میهمان نوازی، دوست داشتن بندگان شایسته خداوند و بغض و کینه به دشمنان حضرت حق، تأدب به ادب الهی در برابر خداوند هنگام نیایش و ثنا و با مردم در معاشرت و تفهیم گمراهی و احتجاج برای هدایت آنان که از نمونه های آن، رفتار پسندیده او با آزر است، حمایت بی دریغ خداوند از او در جریان سوزاندن حضرت که معجزه بی نظیر سرد شدن آتش را باعث شد و نیز یادگارهای خجسته و جاوید او مانند حج و... از مواردی است که در قرآن کریم بازگو شده و هرچند بسیاری از این موارد، ستایش از ابراهیم نباشد، آشکار کننده گوشه هایی دیگر از عظمت شخصیت این پیامبر بزرگ است.

مبارزات عملی ابراهیم  با بت پرستی

آزر با این که ابراهیم را از یکتاپرستی منع میکرد، ولی وقتی که چشمش به چهره ملکوتی ابراهیم میافتاد، محبتش نسبت به او بیشتر میشد، از آن جا که آزر رئیس کارخانه بت سازی بود، روزی چند بت به ابراهیم داد تا او آنها را به بازار ببرد و مانند سایر برادرانش آنها را به مردم بفروشد، ابراهیم خواسته آزر را پذیرفت، آن بتها را همراه خود به طرف میدان و بازار آورد، ولی برای این که فکر خفته مردم را بیدار کند، و آنها را از پرستش بت بیزار نماید، طنابی در گردن بتها بست و آنها را در زمین میکشانید و فریاد میزد: «من یشتری من لا یضره و لاینفعه؛ چه کسی این بتها را که سود و زیان ندارند از من میخرد.» سپس بتها را کنار لجنزار و آبهای جمع شده در گودالها آورد و در برابر چشم مردم، آنها را در میان لجن و آب آلوده میانداخت و بلند میگفت: «آب بنوشید و سخن بگویید».

به این ترتیب عملا به مردم میفهمانید که: «بتها شایسته پرستش نیستند، به هوش باشید و از خواب غفلت بیدار شوید و به خدای یکتا و بیهمتا متوجه شوید، و در برابر این بتهای ساختگی و بیاراده که سود و زیانی ندارند سجده نکنید مگر عقل ندارید، مگر انسان نیستید، چرا آن همه ذلت، چرا و چرا؟!» آنها را نزد آزر آورد و به او گفت: «این بتها را کسی نمیخرد، در نزد من ماندهاند و باد کردهاند.» فرزندان آزر توهین ابراهیم به بتها را به آزر خبر دادند، آزر ابراهیم را طلبید و او را سرزنش و تهدید کرد و از خطر سلطنت نمرود ترسانید. ولی ابراهیم به تهدیدهای آزر، اعتنا نکرد. آزر تصمیم گرفت ابراهیم را زندانی کند، تا هم ابراهیم در صحنه نباشد و هم زندان او را تنبیه کند، از این رو ابراهیم را دستگیر کرده و در خانهاش زندانی کرد و افرادی را بر او گماشت تا فرار نکند. ولی طولی نکشید که او از زندان گریخت و به دعوت خود ادامه داد و مردم را از بت و بت پرستی بر حذر داشته و به سوی توحید فرا میخواند.

مذاکرات رو در روی ابراهیم با نمرود، و محکوم شدن نمرود

آوازه مخالفت ابراهیم با طاغوت پرستی و بت پرستی در همه شکلهایش در همه جا پیچید، و به عنوان یک حادثه بزرگ در رأس اخبار قرار گرفت، نمرود که از همه بیشتر در این باره، حساس بود فرمان داد بیدرنگ ابراهیم را به حضورش بیاورند، تا بلکه از راه تطمیع و تهدید، قفل سکوت بر دهان او بزند، ابراهیم را نزد نمرود آوردند. نمرود بر سر ابراهیم فریاد زد و پس از اعتراض به کارهای او گفت: «خدای تو کیست؟» ابراهیم: «خدای من کسی است که مرگ و زندگی در دست اوست.» نمرود از راه سفسطه و غلط اندازی وارد بحث شد، و گفت: «ای بی خبر! این که در اختیار من است، من زنده میکنم و میمیرانم، مگر نمیبینی مجرم محکوم به اعدام را آزاد میکنم، و زندانی غیر محکوم به اعدام را اگر بخواهم اعدام مینمایم.» آن گاه دستور داد یک شخص اعدامی را آزاد کردند، و یک نفر غیر محکوم به اعدام را اعدام نمودند.

ابراهیم بیدرنگ استدلال خود را عوض کرد و گفت: «تنها زندگی و مرگ نیست بلکه همه جهان هستی به دست خدا است، بر همین اساس، خدای من کسی است که صبحگاهان خورشید را از افق مشرق بیرون میآورد و غروب، آن را در افق مغرب فرو میبرد، اگر راست میگویی که تو خدای مردم هستی، خورشید را به عکس از افق مغرب بیرون آر، و در افق مشرق، فرو بر.» نمرود در برابر این استدلال نتوانست غلط اندازی کند، آن چنان گیج و بهت زده شد که از سخن گفتن درمانده گردید. (بقره/ 257) نمرود دید اگر آشکارا با ابراهیم دشمنی کند، رسوائیش بیشتر میشود، ناچار دست از ابراهیم کشید تا در یک فرصت مناسب از او انتقام بگیرد، اما جاسوسان خود را در همه جا گماشت تا مردم را از تماس با ابراهیم بترسانند و دور سازند.

برهان‌های ابراهیم  بر نفی بت پرستی

1.  بی اثربودن عبادت بت ها

«یـأبت لم تعبد ما لایسمع و لایبصر و لایغنی عنک شیئا؛ هنگامی که به پدرش گفت: ای پدر! چرا چیزی را می پرستی که نمی شنود و نمی بیند و از تو نیازی را برطرف نمی سازد؟» (مریم/ 42)

«أفتعبدون من دون الله مالاینفعکم شیئا و لایضرکم؛ پس آیا سوای خدا چیزی را می پرستید که هیچ سود و زیانی به شما نمی رساند؟» (انبیاء/ 66)

«قال هل یسمعونکم إذ تدعون* أو ینفعونکم أو یضرون؛ گفت: آیا وقتی آنها را می خوانید از شما می شنوند؟ یا به شما سود و زیان می رسانند؟» (شعراء/ 72- 73) عبادت، اظهار خضوع توأم با دعا و درخواست به انگیزه جلب نفع و دفع زیان یا سپاس در برابر نعمت های اعطایی از سوی معبود است؛ ولی بت ها از بارزترین صفات ربوبیت، یعنی علم و قدرت تهی بوده؛ در نتیجه نه توان رساندن خیر به عابد خویش و دفع شر از او را دارند و نه از عبادت پرستش گران خود آگاه می شوند؛ به همین دلیل، عبادت آن ها لغو و آن گاه که به انگیزه سپاس باشد، عملی (بی معنا) و قبیح است. در بیانی دیگر، ابراهیم  با استدلال بر ناتوانی بت ها از روزی رساندن به انسان و انحصار رازقیت در خداوند، لغو بودن عبادت آن ها را بیان داشته است: «إن الذین تعبدون من دون الله لایملکون لکم رزقا؛ جز این نیست که به جای خداوند، بت هایی را می پرستید و دروغی می سازید. در حقیقت، آنها را که جز خدا می پرستید، مالک روزی شما نیستند.» (عنکبوت/ 17) مالکیت، تابع ایجاد بوده و به اعتراف خود شما، ایجاد در انحصار خداوند است؛ پس خداوند که شما و رزق شما را پدید آورده، زمامدار و مالک رزق شما است و نه بت ها؛ بنابراین، پرستش بت ها به طمع جلب رزق، عملی بی حاصل به شمار می آید.

2. انفکاک ناپذیری خلق از تدبیر

«قال أفرءیتم ما کنتم تعبدون* أنتمو ءاباؤکم الأقدمون* فإنهم عدو لی إلا رب العـلمین* الذی خلقنی فهو یهدین* و الذی هو یطعمنی و یسقین؛ گفت: آیا در آنچه می پرستیده اید تأمل کرده اید؟ شما و نیاکان گذشته شما؟ آن [معبود] ها دشمنان منند، مگر پروردگار جهانیان [که ولی من است]. همان کسی که مرا آفریده و او هدایتم می کند. و کسی که او مرا اطعام می کند و آبم می دهد. و چون بیمار شوم او مرا شفا می دهد.» (شعراء/ 75- 80)

حاصل این استدلال که با جمله «الذی خلقنی فهو یهدین» بیان شده، این است که بدون تردید (همان گونه که مشرکان نیز اعتراف داشته اند) خلق و ایجاد، به آفریدگار یکتا مستند است و از سویی، ممکن نیست که تدبیر، از خلق جدا باشد؛ زیرا موجودات جسمانی به تدریج کامل می شوند؛ بنابراین هرگز معقول نیست که خلق به چیزی و تدبیر به چیزی دیگر مستند باشد و از آن جا که زمام خلق و ایجاد به دست خداوند است، تدبیر هم مستند به او است. به نظر برخی، سخن ابراهیم  در آیه 95 و 96 صافات «أتعبدون ماتنحتون* و الله خلقکم و ما تعملون؛ [ابراهیم] گفت: آیا آنچه را که [با دست خود] می تراشید، می پرستید؟ حال آن که خداوند هم شما را آفریده و هم آنچه را که می سازید.»

نیز به همین برهان اشاره دارد. خداوند، آفریدگار انسان و از مجرای اراده انسان، آفریدگار عمل (ساخته) او است و آفرینش نیز از تدبیر جدا نیست؛ پس خداوند، رب و پروردگار انسان شمرده می شود و همو شایستگی عبودیت را دارد، نه چیزی که ساخته دست انسان است. بعضی، آیه را چنین توضیح داده اند که شما و بت های دست سازتان، در ویژگی مخلوق بودن شریکید؛ پس چگونه مخلوقی می تواند خدای مخلوق دیگر قرار گیرد و اگر چنین است، چرا شما آن ها را بپرستید و آن ها شما را نپرستند؟ به گفته ای، مفاد آیه این است که چوب و سنگ، پیش از تراشیده شدن، معبود انسان نیستند و پس از تراشیده شدن، یگانه فرقشان پدیدار شدن آثار تصرف انسان در آنها است؛ پس چگونه آثار عمل انسان چوب و سنگ را معبود انسان قرار می دهد؟

ابراهیم  افزون بر راه برهان، از موعظه و انذار نیز برای هدایت قومش بهره می برد؛ چنان که به آزر هشدار داد، بت پرستی ریشه در وسوسه شیطان داشته، به انقطاع شخص از ولایت الهی و در نهایت، ولایت شیطان بر شخص خواهد انجامید که به معنای نابودی و خذلان است. (مریم/ 45) در آیه 17 عنکبوت نیز ابراهیم  به مشرکان که خدایان خود را می پرستیدند تا به خیال خود، آن ها را خشنود ساخته، از آنان رزق دریافت دارند، تذکر داده که انسان به سوی خداوند بازگشته، خداوند به حساب او رسیدگی خواهد کرد و انگیزه عبادت و شکر خداوند باید بازگشت به سوی او باشد، نه دریافت رزق؛ زیرا عبادت خداوند یا غیر خداوند، بر سعادت و شقاوت انسان در آخرت تأثیر مستقیم خواهد داشت و بت پرستان پس از حضور در پیش گاه خداوند، مجازات بت پرستی خود را خواهند دید: «و اعبدوه و اشکروا له إلیه ترجعون؛ پس روزی را نزد خدا بجویید و او را بپرستید و وی را سپاس گزارید که به سوی او بازگردانده می شوید.» (عنکبوت/ 17) در آیه 25 تا 29 عنکبوت، ابراهیم  به مشرکان هشدار داده که بت پرستی به دشمنی و بیزاریشان از یکدیگر در آخرت خواهد انجامید و آنان را در آتش دوزخ فرود خواهد برد.

3. عدم دلیل بر واگذاری ربوبیت از طرف خداوند به دیگران

با توجه به این که مشرکان وجود آفریدگار یکتا را پذیرفته، ولی معتقد بودند خداوند، امر تدبیر را به بعضی از مخلوقات خویش سپرده است که بت ها نمایه آن ها به شمار می آمدند، ابراهیم  بارها با تعبیرهای گوناگون گوشزد کرد که این مطلب، ادعایی بدون دلیل و ساخته و پرداخته شما بوده و دروغی بیش نیست. در آیه 17 عنکبوت «إنما تعبدون من دون الله أوثـنا و تخلقون إفکا؛ جز این نیست که به جای خداوند، بت هایی را می پرستید و دروغی می سازید.» واژه أوثان به صورت نکره آورده شده تا بی ارزشی بت ها را نشان دهد و بیان کند که داستان خدایی بت ها، فقط ادعای محض بوده، حقیقتی ورای این ادعا وجود ندارد و آن گاه با آوردن جمله «تخلقون إفکا» بیان داشته که خدا نامیدن و آن گاه عبادت بت ها دروغ پردازی است؛ هم چنین در آیه 86 صافات: «أئفکا ءالهة دون الله تریدون؛ آیا غیر از خداوند خدایان دروغین را می خواهید؟» خدا نامیدن غیر «الله» را زشت ترین دروغ نامیده است. در آیه 81 انعام نیز ابراهیم  بر این مطلب تأکید کرده که اگر خدا، عبادت برخی از آفریدگان را بر ما واجب کرده بود، به طور قطع حجت و برهانی برای آن قرار می داد و این دستور را به ما ابلاغ می کرد؛ حال آن که چنین نیست: «أنکم أشرکتم بالله ما لم ینزل به علیکم سلطـنا؛ و چگونه از آنچه شریک خدا کرده اید بترسم، در صورتی که شما از این کارتان نمی ترسید که برای خدا چیزی را شریک می کنید که خدا درباره آن حجتی برای شما نازل نکرده است.»

بت شکنی ابراهیم

قرآن کریم در آیات 57 تا 67 انبیاء و 90 تا 96 صافات ماجرای شکستن بت ها به وسیله ابراهیم را باز گفته است. آیات سوره انبیاء بیان می کند که مشرکان، قیام او بر ضد بت پرستی را جدی نگرفته بودند: «قالوا أجئتنا بالحق أم أنت من اللـعبین؛ آیا [سخن] حق را برای ما آورده ای یا از بازیگرانی؟» (انبیاء/ 55) ابراهیم  طبق آیه 56 جدیت خود را اعلام داشته و در آیه 57 از قول او بازگو شده که «و تالله لاکیدن أصنـمکم بعد أن تولوا مدبرین؛ و [در دل گفت] به خدا سوگند پس از آن که پشت کردید و رفتید، قطعا برای بت های شما چاره ای خواهم کرد.» ابراهیم تصمیم خویش را به زمانی موکول ساخت که بتواند در شهر تنها باشد: «بعد أن تولوا مدبرین» (انبیاء/ 57) احتمال داده شده که مقصود از این جمله، خروج بت پرستان از بتکده باشد، نه از شهر؛ ولی نظر به مجموعه ماجرا، این احتمال را منتفی می سازد. طبیعی است که اگر بنابر تخلیه معبد بود، عذر بیماری را برای باقی ماندن در معبد از ابراهیم نمی پذیرفتند.

آیات 88 تا 90 صافات «فنظر نظرة فی النجوم؛ پس نظری به ستارگان افکند. و گفت: من بیمارم [و با شما به مراسم عید نمی آیم].» بیان می کند که این فرصت فرا رسید و مردم آماده شده بودند تا شهر را برای شرکت در مراسم عید ترک کنند؛ اما ابراهیم عذر آورد که بیمار است؛ در نتیجه آن ها از شهر بیرون رفتند و او در آن جا ماند: «فقال إنی سقیم» تعبیر «فنظر نظرة فی النجوم» می رساند که چه بسا عید آنان در تابستان واقع می شده و شب برای اجرای مراسم مناسب تر بوده است. پس از آن که مردم از او دور شدند، به سراغ بت ها آمده، از سر استهزای بت هایا تقبیح بت پرستان و یا از سر خشم، از آن ها خواست تا از غذایی که مشرکان برای تبرک پیش آن ها نهاده بودند، بخورند: «فراغ إلی ءالهتهم فقال ألا تأکلون* مالکم لاتنطقون؛ پس مخفیانه به سوی خدایانشان رفت و [به ریشخند] گفت: چرا چیزی نمی خورید؟ شما را چه شده که سخن نمی گویید؟» (صافات/91- 92) آن گاه با تیشه نجاری یا تبر به طرف بت ها رفت: «فراغ علیهم ضربا بالیمین؛ پس مخفیانه با دست راست ضربتی بر سر آنها کوفت [و آنها را در هم شکست].» (صافات/ 93)

با ضربه های خویش، آن ها را قطعه قطعه کرد: «فجعلهم جذذا؛ پس آنها را خرد کرد، جز بزرگشان را.» (انبیاء/ 58) اما از تعرض به بت بزرگ (افلون) خودداری نمود: «إلا کبیرا لهم» (انبیاء/ 58) در این که بزرگتر بودن این بت از نظر منزلت نزد بت پرستان یا از نظر جثه و حجم بوده، دو احتمال داده شده است. قرآن، انگیزه ابراهیم  را در عدم تعرض به بت بزرگ، چنین بیان داشته: «لعلهم إلیه یرجعون؛ تا به سوی او مراجعه کنند [که حق را روشن کند].» (انبیاء/ 58) گرچه به احتمالی، مرجع ضمیر «الیه»، بت بزرگ یا خداوند متعالی است، بیشتر مفسران، مرجع ضمیر را ابراهیم  دانسته اند؛ بنابراین، انگیزه ابراهیم  آن بوده که مردم [برای دستگیری وی] به سراغ او آمده و او با آن ها محاجه کند و بطلان خدایی بت ها را آشکار سازد یا آن که به عقیده ابراهیم درآمده، از باطل دست بکشند. ابراهیم پس از شکستن بت ها، تبر خویش را به گردن بت بزرگ آویخت و از بتکده خارج شد.

مشرکان پس از بازگشت و روبرو شدن با صحنه بتکده، عامل این کار را ستمگر خوانده، به جستجوی او پرداختند: «قالوا من فعل هـذا بـالهتنا إنه لمن الظـلمین؛ چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ او واقعا از ستمکاران است.» (انبیاء/ 59) در پی معرفی ابراهیم، تصمیم بر آن شد تا او را در اجتماع مشرکان حاضر کنند: «قالوا فأتوا به علی أعین الناس؛ گفتند: پس او را در برابر چشم مردم حاضر کنید تا آنها [به جرم او] گواهی دهند.» (انبیاء/ 61) و به این منظور، به سرعت به سوی او شتافتند: «فأقبلوا إلیه یزفون» (صافات/ 94) از کلمه «هـذا» در آیه 63 «بل فعله کبیرهم هـذا» به دست می آید که این اجتماع در همان محل بتکده بوده است. انگیزه مشرکان از احضار ابراهیم در برابر اجتماع مردم، آن بوده که اگر کسی او را در حال شکستن بت ها دیده، گواهی دهد یا آنان که سخنان او را بر ضد بت ها شنیده اند، گواهی داده، از این راه از ابراهیم اقرار بگیرند یا نظر بر آن بوده که مردم مجازات او را ببینند تا درس عبرتی برای همگان باشد: «لعلهم یشهدون» (انبیاء/ 61)

سرانجام ابراهیم  دستگیر شد و به نقلی، او را نزد نمرود آورده، از وی پرسیدند آیا تو با خدایان ما چنین کرده ای؟ «قالوا ءأنت فعلت هـذا بـالهتنا یإبرهیم؛ گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کرده ای؟» (انبیاء/ 62) ابراهیم پاسخ داد: بلکه بت بزرگ [که تبر را نیز به گردن دارد]با دیگر بت ها چنین کرده است: «بل فعله کبیرهم هـذا؛ گفت: نه، بلکه این کار را بزرگ آنها کرده است.» (انبیاء/ 63) و سپس ادامه داد: اگر بت ها به سخن گفتن توانا هستند، از خود آنان بپرسید: «فســلوهم إن کانوا ینطقون؛ اگر حرف می زنند از خودشان بپرسید.» (انبیاء/ 63) آیات بعدی نشان می دهد که پاسخ ابراهیم  حقیقت را برای مشرکان روشن و حجت را بر آن ها تمام کرد و کسانی که لحظاتی پیش، ابراهیم را ستمگر می دانستند، به خود آمده، به عقل و فطرت خویش بازگشتند و به ستمکاری خویش به دلیل عبادت بت ها اعتراف کردند: «فرجعوا إلی أنفسهم فقالوا إنکم أنتم الظـلمون؛ پس به خویشتن بازگشتند و [به یکدیگر] گفتند: در حقیقت شما خودتان ستمکارید.» (انبیاء/ 64) و این پیروزی بزرگی بود.

قرآن، واکنش مشرکان پس از رسیدن به این حالت درونی را چنین توضیح داده است: «ثم نکسوا علی رءوسهم لقد علمت ما هـؤلاء ینطقون؛ سپس سر افکنده شدند [و گفتند:] تو خوب می دانی که اینها سخن نمی گویند.» (انبیاء/ 65) آن گاه آنان بر سرهای خود واژگون شدند که البته مقصود نه واژگونی خود آنان، بلکه منکوس شدن احتجاج آنان است و احتجاج منکوس، دلیلی است که به جای اثبات مدعای مستدل، مدعای طرف مقابل را اثبات می کند که مشرکان به آن دچار شده، در برابر ابراهیم  گفتند: «لقد علمت ما هـؤلاء ینطقون» و این گونه، به ناتوانی بت ها اقرار کردند. بعضی دیگر، آیه را چنین توضیح داده اند که مشرکان در برابر ابراهیم متحیر ماندند؛ در نتیجه سرها را از خجالت به زیر انداخته، بر ضد خویش اعتراف کردند: «لقد علمت ما هـؤلاء ینطقون» بنا به قولی، منظور آن است که مشرکان با وجود درک حقیقت، در برابر ابراهیم  به مجادله باطل و مخاصمه پرداخته، با توجه به ناتوانی بت ها از تکلم، سخن ابراهیم را اعتراف به شکستن بت ها به شمار آورده، اثبات جرم ابراهیم را اعلام داشتند؛ اما برخی، این جمله مشرکان را چنین معنا کرده اند که تو می دانی بت ها همیشه خاموشند و ابهت سکوت را نمی شکنند بنابراین معنا، سخن آنان کوششی برای عذر آوردن از سوی بت ها بوده است تا بدین وسیله، ضعف و زبونی آن ها را کتمان کنند.

ابراهیم  با استناد به اعتراف آنان، به بیان بطلان بت پرستی پرداخت که سخن نگفتن بت ها به این معنا است که آن ها چیزی نمی دانند و بر کاری قادر نیستند و تدبیر سود و زیان شما به دست بت ها نیست؛ پس عبادت آن ها بیهوده است: «أفتعبدون من دون الله مالا ینفعکم شیئا و لا یضرکم؛ گفت: پس آیا سوای خدا چیزی را می پرستید که هیچ سود و زیانی به شما نمی رساند؟» (انبیاء/ 66) و آن گاه بیزاری خود را از بت پرستان و بت های آنان اعلان و آنان را سرزنش کرد: «أف لکم و لما تعبدون من دون الله أفلا تعقلون؛ اف بر شما و بر آنچه غیر از خدا می پرستید، پس چرا نمی اندیشید؟» (انبیاء/ 67)

بتشکنی ابراهیم نمادی از قاطعیت

بنابراین چنین شخصیتی را نشاید که از ترس جان خویش از بت پرستان فرار کند و ملایمت نشان دهد، بلکه با نگاهی ژرف به زندگانی آن حضرت مشخص میشود که آیات 41 تا 49 سوره مریم بیانگر این واقعیت است که در آن زمان حضرت به رسالت الهی مبعوث نشده بود و فقط به عنوان یک مؤمن یکتاپرست در صدد ارشاد و راهنمایی مردم و آزر بود و از بت پرستی بیزاری میجست و وقتی هم دید که خطر در کمین است از آنها دوری گزید تا در وقت مناسب و مسلح به وحی الهی به سراغشان بیاید. بنابراین حضرت ابراهیم  نه از ترس جان، بلکه چون از طرف خداوند مأموریتی نداشت از آنها دور شده و فقط نهی از منکر زبانی کرد و عظمت آن حضرت چنین بود که قبل از نبوتش به مقام صدیقی رسید و خدای متعال از وی به عنوان راستگو و پیامبر نام برده است: «در این کتاب، ابراهیم را یاد کن که او بسیار راستگو و پیامبر خدا بود. هنگامی که به (آزر) گفت: چرا چیزی را میپرستید که نه میشنود و نه میبیند و نه هیچ مشکلی را حل میکند؟! ای پدر! من دانشی دارم که تو نداری، لذا به حرفم گوش کن تا تو را هدایت کنم، میترسم از سوی خدا عذابی به تو رسد و از دوستان شیطان باشی. آزر گفت: اگر از این حرفها دست برنداری تو را سنگسار میکنم و برای مدتی طولانی از من دور شو... سپس حضرت ابراهیم از آنجا دور شد.» (مریم/ 41- 49)

بالاخره روزی که حضرت ابراهیم باید پیام الهی را به مردم ابلاغ کند، فرا رسید و او طبق دستور خداوند دعوت خویش را آشکار کرد: «و ما وسیله رشد ابراهیم را به او دادیم، آن هنگام به آزر گفت: این مجسمههای بی روح را چرا پرستش میکنید؟! گفتند: پدران ما چنین میکردند! گفت: هم شما و هم پدرانتان گمراهید... به خدا قسم در غیاب شما، نقشهای برای نابودی بتها میکشم و سرانجام در فرصتی مناسب همه بتها را قطعه قطعه کرد جز بت بزرگ را برای محاجه، و از محاکمه آنها سرفراز بیرون آمد و نمرود و اطرافیانش را شکست داد و دشمن دستور قتل وی را صادر کرد، ولی خدا با او بود و آتش را گلستان کرد و پس از آن حضرت ابراهیم با لوط روانه شام شدند.» (انبیا/ 51- 71) در راه سفر دور و درازی که حضرت ابراهیم طی میکرد به قومی رسیدند که ستاره، ماه و خورشید را میپرستیدند، ابراهیم خود را موظف به مبارزه با شرک دانست، ولی ارشاد و هدایت جامعه، نیاز به بردباری، تحمل و انتخاب شیوههای درست را دارد، لذا حضرت در برابر آنها از روش خودشان استفاده کرد تا بهتر بتواند استدلال کند و در هنگام دیدن ستاره گفت: «چه زیبا و نورانی، این ستاره خدای من است» ولی وقتی ماه را دید، گفت: «این زیباتر و نورانیتر و با عظمتتر از ستاره است پس این خدای من است.» ابراهیم با این کار ستاره پرستی را محکوم ساخت، اما روز که رسید، گفت: «خورشید خدای من است چرا که همه جا را روشن میکند و گرماده بوده و عظمت و زیباییش بیشتر است»

یعنی ماه پرستی نیز باید به اشتباه خود پی برد و زمانی که خورشید غروب کرد، گفت: «من غروب کنندهها را دوست ندارم، خدای من کسی است که خالق زمین و آسمان و تمام مخلوقات است، او مدیر، مدبر، روزی رسان و قدرت مطلق است و وقتی آن قوم اعتراض کرده و تهدید نمودند، گفت: من چرا از بتهای بیجان شما بترسم، من فقط از خدای خالق هستی میترسم و اینجا بود که آخرین ضربه را بر آنان وارد ساخت.» (انعام/ 74- 83) بنابراین بین آیات تضادی وجود ندارد و ابراهیم بت شکن است و فقط در موقعی که به نبوت نرسیده بود، فقط زبانی از بت پرستی نکوهش کرد و چون مأموریتی غیر این نداشت از آنها دور شد تا موعد فرا رسید و بتها و بتپرستان را منکوب ساخت.


 

منـابـع

فرج الله عباسی- مقاله بتشکنی ابراهیم نمادی از قاطعیت- سایت اندیشه قم.

محمد صالحی منش- دائره المعارف قرآن کریم- جلد 1- مقاله فضایل حضرت ابراهیم  و مقاله ابراهیم  و بت پرستی.

محمدابراهیم بروجردى- تفسیر جامع- جلد 2 صفحه 224.

محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏7 صفحه 22.

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 11 ص 447، جلد 13 ص 76.

هاشم رسولی محلاتی- تاریخ الانبیاء.

.. .. | ۱۰ دی ۹۸ ، ۲۲:۳۳